آخیشششششششش
آخیش عزیزم بالاخره راحت شدی از اون حلقه ی زمخت دیشب 28 بهمن ماه با بابایی بردیمت پیش همون آقای دکتری که ختنه ات کرده بود چون باید می دید تو هم حلقه ات نیفتاده بود یعنی 2 تا تیکه خیلی کوچولو مونده بود که آخرش آقای دکتر با تیغ جراحی بریدشون ولی تو زیاد داد و فریاد نکردی بعد از اون هم اون مرحله ی سختی که فکر می کردم انجام شد آقای دکتر نوک دماسنج رو فرو کرد تو مجرای ادراری ت ولی بازم هیچی نگفتی خداروشکر خلاصه که هم من و بابا راحت شدیم هم خودت ولی دیشب یه کم بی قراری کردی ما هم بهت یه کم دیفن هیدرامین دادیم خوابیدی تا خود صبح منم یه خواب سیر کردم بعد از مدت ها ...
نویسنده :
مامان جونت
15:20