علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

دونه سیب

آخیشششششششش

آخیش عزیزم بالاخره راحت شدی از اون حلقه ی زمخت دیشب 28 بهمن ماه با بابایی بردیمت پیش همون آقای دکتری که ختنه ات کرده بود چون باید می دید تو هم حلقه ات نیفتاده بود یعنی 2 تا تیکه خیلی کوچولو مونده بود که آخرش آقای دکتر با تیغ جراحی بریدشون ولی تو زیاد داد و فریاد نکردی بعد از اون هم اون مرحله ی سختی که فکر می کردم انجام شد آقای دکتر نوک دماسنج رو فرو کرد تو مجرای ادراری ت ولی بازم هیچی نگفتی خداروشکر خلاصه که هم من و بابا راحت شدیم هم خودت ولی دیشب یه کم بی قراری کردی ما هم بهت یه کم دیفن هیدرامین دادیم خوابیدی تا خود صبح منم یه خواب سیر کردم بعد از مدت ها ...
29 بهمن 1392

پسرم مرد شد

امروز 19 بهمن علیرضای عزیزم مرد شد،یعنی بردیمش ختنه ش کردیم بچم خیلی مظلومانه گریه کرد بمیرم براش ولی بالاخره تموم شد آخیش تو بیمارستان شهید مصطفی خمینی ساعت 12:50 با دستان دکتر سید محمد باقر اخوی راد ختنه شد ...
19 بهمن 1392

1 ماهگی پسرم

پسر عزیزم دیروز 13 بهمن 1 ماهت شد مبارکه عزیز دلمممممممممم   این عکس کیکته که خودم درست کردمش اینا هم عکسای تو عزیز دلمه اینجا متمایل به گریه کردنی اینجا پستونکو از دهانت درآوردم ببین چیکار کردی از این لباس اصلا خوشت نیومد     ...
14 بهمن 1392

خاطرات زایمان

بذارین از شب قبلش شروع کنم.شب قبلش رفتیم خونه ی خواهر شوهرم که بچه شو ببینیم آخه خیلی وقت بود ندیده بودیمش.خونه شون هم طبقه ی چهارم بود و آسانسور هم نداشتن خلاصه به هر مکافاتی بود رفتم بالا و نی نی شو دیدم و کلی باهاش بازی کردم بعد برگشتیم خونه و طبق روال همیشه خوابیدیم و صبح برای نماز پا شدیم شوهرم چون زود باید از خونه بره بیرون نمازشو سریع خوند و رفت بعد من پا شدم از رختخوابم که یهو احساس کردم کیسه آبم پاره شد ولی هنوز شک داشتم می خواستم همون لحظه زنگ بزنم به شوهرم بگم برگرده خونه ولی گفتم ولش کن بذارم بره شاید وقتش نباشه بنده خدا از کارش میفته یه 1 ساعتی با خودم کلنجار می رفتم که آیا خودشه یا نه.آخه قرار بود 16 دی زایمانم ب...
10 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه سیب می باشد